در حال حاضر اطلاعات ایرانیان از چند هزاره هستی و هویت اقوام و بومیان کهن این نجد، پیش از ورود آدم کشان و هستی براندازان هخامنشی به شرق میانه، به علت قلت جست وجوها، در حد هیچ است و بر آن میزان یافته های تصادفی نیز که بر دیرینگی رشد اجتماعی و تمدن و هنر و تولید و صنعت این بومیان گواهی می دهد ، از سوی مسئولین و کارگزاران گذشته و کنونی میراث فرهنگی ما، سریعا سرپوش گذارده شده و می شود و از دستور کنکاش های بنیانی بیرون رفته و می رود.
در مقابل، دوران کوتاه تقریبا ۲۰۰ ساله ی حضور هخامنشیان در شرق میانه و به خصوص در ایران را چندان پروار کرده اند و پر و بال داده اند که اینک گذشته و حال و احتمالا آینده ی مردم ما را ملهم و مربوط و متکی به هخامنشیان قلمداد می کنند و اطراف موضوع را چندان با پیرایه های باور نکردنی پر کرده اند که کشف و دریافت نما و صورت صحیحی از آن به اصطلاح امپراطوری پیچیده شده در ده ها لفافه ی رنگین دروغ، نامیسر است، زیرا گواهی های تاریخی و مانده های باستان شناختی علیه این تبلیغات گسترده در موضوع هخامنشیان وسیعا کاربرد دارد و به سهولت میتوان اثبات کرد که آن تجمع بیگانه ی گانگستری، تنها در مجموعه ی کوچکی از بی رحم ترین و درنده خو ترین عناصر اجیر شده به وسیله ی یهودیان مفهوم تاریخی می پذیرند و ادعای قدرت افسانه ای و تسلط سراسری آن ها بر حیطه ای از هند تا مصر به هیچ روی اعتبار ندارد، چرا که بخش عمده ای از ساخته های کنونی ظاهرا باستانی، که این اقتدار را تایید می کند، جز جعل و هیاهو و جنجال نیست.
از ایران باستان پس از هخامنشیان و پیش از اسلام نیز، در فاصله ی هزار ساله ی میان ورود اسکندر تا طلوع اسلام، هیچ سند ملی قابل اعتنا و رجوع، در هیچ زمینه ای، که بتوان از آن نتیجه ای روشن در این یا آن مقوله ی تاریخ ملی گرفت، به دست نداریم. آن چه را که مورخین غربی، در این یک هزاره خلاء اسناد، برای ما بافته اند، برگ به برگ، سطر به سطر و کلام به کلام، مهمل بافی افسانه گون است و به کار سرگرمی کودکان می آید. به گمان من سراسر این یک هزاره، در دو دوره و به دو صورت مختلف، این سرزمین زیر پوشش تمدن و فرهنگ و مدیریت کلنی های یونانی اداره شده است که چه گونگی دوران پانصد ساله ی نخست آن را در کتاب «اشکانیان» توضیح داده ام و به شرط وفای عمر درباره ی دوران دوم آن نیز خواهم نوشت که به نام دورانی با اسم من درآوردی و مبهم «ساسانیان» به ما قالب کرده اند.
بنا بر این حتی کشف و اثبات این یا آن صورت فرهنگی و اقتصادی و سیاسی رایج و جاری در این جغرافیا و از جمله مسائل مربوط به دین و معماری و هنر و دست ساخته و سنت، در آن هزاره که گفتم، به هیچ روی اثبات یک روش ملی و یا حتی بومی مردم ما شناخته نمی شود. به تر این است که افسانه های موجود را، از هر قماش و در هرباره که هست به دور بریزیم و فراموش کنیم و برای رسیدن به یک ساختمان و اسلوب محکم در شناخت هویت و هستی خویش، بدون دخالت دادن ایران شناسی رسوای گذشته، در مجمعی از خردمندان بی تعصب خودی، بکوشیم.
در حال حاضر در مقابل خردمندان و علاقمندان به باز سازی تاریخ بازیچه شده ی ایران، وظیفه ای مبرم تر از این قرار ندارد که به مراکز فرهنگی موظف و مسئول فشار وارد آورند تا برای بررسی مجدد اسناد منتسب به ایران باستان نشست ملی فراگیر برگزار شود تا بومیان و مردم ما به هویت و هستی و دیرینه ی خود، بیرون از قصه های یهود ساخته، آگاه شوند.
این همان اقدامی است که به وسیله ی سلطنت طلبان و فارس پرستانی که در صد ساله ی اخیر و عمدتا از زمان رضا خان موجب تجزیه ی ملی بوده اند، قلدرانه حساب خویش را از دیگر بومیان ایران جدا کرده اند و باعث شده اند که غبار متعفن غلیظی بر روابط درون قومی ایرانیان و نیز با دیگر همسایگان همکیش شان گسترده شود، اینک که خود را در خطر محو کامل تاریخی می بینند، با جدیت تمام دنبال می شود.
آن ها در یک نشست وسیع و در یک مجمع عمومی که با عنوان «بازیابی فرهنگی» در تاریخ ۲۲ فروردین امسال در دانشگاه سوربن فرانسه و به کارگردانی کارگزار بزرگ فرهنگی دربار شاه مدفون، شجاع الدین شفا برگزار شد، از زبان شخص اخیر به صراحت و وضوح و در برابر صدها شرکت کننده بیان کرده اند که مصمم اند ایران را از هویت اسلامی خارج کنند و به باورهای زرتشتی باز گردانند!!! نمونه ای از تصورات این دلقک بی سواد را، که از سوزش زخم نقد کتاب اش در نوشته های من آرام ندارد، در بروشور توزیعی در این نشست بخوانیم:
«آیین زردشت از دیدگاه نقش جهانی آن: نقش جهانی ایران در قلمرو مذاهب، بارزترین نقشی است که تاکنون یک کشور در این زمینه در تاریخ جهان ایفا کرده است. اگر دنیای سامی، جمعا سه آیین یهودیت و مسیحیت و اسلام را به جهان عرضه داشته، ایران نیز به تنهایی سه آیین میترایی و زردشتی و مانوی را به جهان باستان ارائه کرده است که هیچ کدام آن ها گسترش و نفوذی کم تر از آیین های سه گانه ی سامی نداشته اند (؟!!!!!)».
هر صاحب اندیشه ای که به میزان نوشتن نام خویش آگاهی فرهنگی نسبت به منطقه ی ما و جهان و در موضوع عقاید و ادیان داشته باشد، حد حماقت این مسئول فرهنگی سیستم شاهنشاهی و این به قول خودشان «بازیاب فرهنگی» را از همین ابراز نظر ابلهانه و خام خیالانه ی او درخواهد یافت که در این عهد اندیشه ورزی سخت گیرانه و در حالی که مجموع معتقدان به زردشت ساختگی در حال حاضر نیز از چند هزار افزون تر نیستند، در کمال بلاهت مدعی می شود که به اصطلاح ادیان ایرانی گسترشی بیش از مسیحیت و اسلام و یهودیت داشته است !!!
در عین حال همین تحفه ی روزگار در نطق افتتاحیه ی این نشست، پس از این که تمام عقده و کینه ی ناشی از ناتوانی خود و گروه اش در پاسخ نویسی به تزهای تاریخی مرا به صورت مشتی توهین عاجزانه متوجه صاحب این قلم کرده، مدعی شده است که گروه او با استفاده از نفوذشان در دستگاه های فرهنگی ایران و از جمله وزارت ارشاد توانسته اند مانع ادامه ی انتشار کتاب ساسانیان من شوند!!! که گزارش مستند آن به وسیله ی یکی از حاضران در این نشست به زودی به عموم عرضه خواهد شد.
اینک و چنان که مشهود است، جنگ بین دروغ و تشکیک و تحقیق، و نبرد بین تحمیل باورهای باسمه ای و تلاش برای دریافت حقیقت، در موضوع پیشینه و هستی و حضور دیرینه ی بومیان ایران در تاریخ، به مرحلهی تازه ای وارد می شود، مرحله ای که تنها با پیروزی یکی از این دو اندیشه به پایان خواهد رسید: توان باستان گرایان و عرب ستیزان و معتقدان به سلطه ی فارسیان بر دیگر اقوام و بومیان ایران، در اثبات و استحکام دریافت های افسانه وار پیشین و یا غلبه ی اندیشه ای که معتقد به اصالت شرق میانه ی کهن پیش از هخامنشیان است و با اسناد انکار ناپذیر و قدرتمند معلوم می کند که ورود کورش با مدد مالی و فکری و لجستیکی یهودیان به بابل و سراسر شرق میانه، در توطئه ای بس کثیف و مملو از جنایت و نسل کشی، موجب خاموشی و انزوای دراز مدت مردم پیش تاز این خطه در تاریخ بشری شده است.
روشن کردن و برچیدن سایه ی سیاه کنونی از توهمات تاریخی رسوب کرده در ذهن و گمان جوانان ایران، تنها با عرضه ی آزاد اسناد و ادعاهای طرفین در یک نشست وسیع ملی میسر است. برای تحقق و برگزاری این نشست تعیین کننده و گفت وگوی ملی درباره ی هویت و دیرینه ی اقوام ایرانی با تمام توان بکوشیم و خردمندان این سرزمین را دعوت کنیم که دانسته های خود را در موضوع هستی کهن بومیان ایران، به سود این یا آن سوی مباحثه، عرضه کنند.