حق و صبر

وبلاگ پشتیبانی

حق و صبر

وبلاگ پشتیبانی

پاسخ اقای ناصر پورپیرار به سوالات دوستان [5]

نویسنده: ناصر پورپیرار یکشنبه 30 بهمن1384 ساعت: 8:23
اینک با اطمینان قطعی و با اسناد محکم و از جمله طرح قابل اثبات تقلبی و جاعلانه بودن آن کتیبه هایی که حاوی شرح و کرونولوژی سلسله ی هخامنشیان است و نیز بی نشان و تحرک بودن حاکمان هخامنشی پس از خشایارشا، که نوک انگشتی در تاریخ نجنبانده اند، و از همه مهم تر اثبات انجام شده ی این مطلب که بقایای تخت جمشید به همین صورت کنونی در اوائل دوران هخامنشی به خود رها شده و به قدر اطاق یک سرایدار هم محیط مسقف هخامنشی نداشته، برای فهم توقف سیاسی و اقتصادی سلسله ی هخامنشی از پس قتل عام پوریم کافی است. فصلی در کتاب بعد در ارائه ی دلایل فنی جعل بودن چند کتیبه ی منتسب به اردشیر سوم در تخت جمشید، که در آن ها با ناشیگری تمام سلسله مراتب سلاطین هخامنشی را می شمرد، بسیار قانع کننده خواهد بود.

خالی ماندن جغرافیای پوریم زده از تجمع انسانی به طول 12 قرن، استثنای حضور سلوکیه را در بین النهرین و یونانیان مهاجر را در ایران دارد، که تاریخ سازان یهود به آن نام اشکانیان داده اند. در این باب رجوع به کتاب اشکانیان من به قدر کافی روشنگرانه است. اما حیرت انگیز آن جاست که مثلا در مورد ایران فقدان مطلق نیروی بومی، پس از قریب 500 سال توقف یونانیان در ایران، زمینه ی انتقال و ادامه ی بخش هایی از صنعت و هنر و به طور کلی فرهنگ هلنی در شرق را فراهم نکرده است. همین مطلب ساده با قدرت تمام امحاء کامل و تا آخرین نفر حیان بومی ایران را در ماجرای پلید پوریم اثبات می کند. بازتاب و ترکش وسعت نسل کشی پوریم در مناطق اطراف احتمالا ایران را به صورت سرزمینی طلسم زده و نفرین شده منعکس می کرده که رغبتی برای مهاجرت پدید نیاورده است. در این باره در اسناد مکتوب هندی مراجعی هست که بعد ها ارائه خواهم داد. این موضوع نیز به محققان و تک نگاران مخصوص به خود نیازمند است.
با این همه هنوز قدرتمند ترین دلیل انهدام کامل مراکز تجمع و تمدن در مناطق پوریم زده ، اثبات آسان توقف کامل تولید از پس خشایارشا تا طلوع اسلام است، که در حد ساخت یک سنجاق سر و یا یک کاسه ی ساده ی سفالین نیز نشانه ندارد.


نویسنده: ناصر پورپیرار یکشنبه 30 بهمن1384 ساعت: 8:28
آقای منصف. ما رقم 77000 نفر تورات را به عنوان مبنا و نه اصل می پذیریم، هرچند همین رقم نیز جمعیت ده ها شهر بزرگ بوده است. طرح مدخل های جدید در مباحث انسانی و از جمله تاریخ، فقط به ظواهر اثباتی اولیه نیازمند است، تطابق جزییات آن به ده ها تک نگاری جنبی محتاج است که در طول زمان ارائه می شود. چنان که مقاله ی آقای محمد فیض خواه، از باستان شناسان جوان، در مجله ی دیلماج شماره ی 15 با نام «دوره ی هخامنشی، رکود سیر تمدن ایران» با تجزیه و تحلیل یافته ها و بقایای سایت های کهن جست و جو شده اثبات کرده اند که تمام مراکز زیستی در اوائل دوران هخامنشی تخلیه و تخریب شده است. بررسی دقیق جمعیت شناسی نیز به تک نگاری دیگری نیاز دارد که در عهده ی دیگران است. سهم من فقط طرح کلان مطلب و بیرون کشیدن اصل رخ داد پلید پوریم از مخفیگاه یهودیان بود، که انجام شد.
با نشانه های روشنی مرز شمالی و شرقی و جنوبی جغرافیای اجرای پوریم را، می توان مرزهای کنونی ایران گرفت و مرز شرقی را تا محدوده ی سوریه ی امروز گسترش داد، در این مورد بخشی را به کتاب های بعدی خواهم افزود.


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 30 بهمن1384 ساعت: 8:55
خانم حدیثه. این جمهوری مدت هاست که مشغول باز تناول قی کرده های مردم و بالا آورده های خودشان در بخش فرهنگی است. آن مظاهری را که مردم در انقلاب به دور انداختند و در آتش افکندند، حضرات با وسواس تمام بار دیگر مرمت و منظور می کنند آن روشنفکری که به کار خواجه سرایی دربار محمد رضا شاه مشغول بود حالا به مواظبت حرمسراها و طرب خانه های فرهنگی خود گمارده اند و مجبور و ناگزیر و محتاج اند که سیاست های فرهنگی شان را دلقک بی آبرو و دن کیشوت و دون ژوان بد دک و پوزی چون مهاجرانی تایید کند! اما اگر بگویید که در عرصه ی ملی به ماجرای پوریم بپردازید، برای اختفای رخسار آنوسی خود، پیف پیف می کنند و هزار بهانه می آورند. چندین چراغ دارد و بی راهه می رود؟ بگذار...


نویسنده: ناصر پورپیرار دوشنبه 1 اسفند1384 ساعت: 2:53
آقای حامد. گمان نمی کنم از زمان گشوده شدن این وبلاگ، برای کسی به قدر شما یادداشت و یا جواب کوتاه گذارده باشم، اما ایراد های بنی اسراییلی و لج بازانه ی شما، که دیگر حتی صورت سئوال هم نداشت و به اتهام می مانست، غالبا با یادداشت هایی منطبق بود که در چند وبلاگ مخصوص باستان پرستان، بدون توجه به پاسخ هایی که از دیگران می گرفتند، تکرار می شد. پرویز رجبی در آن نشست معروف مرکز گفت و گوی تمدن ها به عنوان اعتراض به من گفته بود: «عجب حوصله ای دارد، دائما از کتاب ها مطلب می آورد، خط میخی می خواند و ...» مشکل بروز کرده همین جاست: کسی پیدا شده که آماده نیست تلقینات یهودیان درباره ی هویت و هستی مردم خطه ی ما را با شیدایی بپذیرد و به وسواس عقلی و استدلالی و اسنادی دعوت می کند. حضراتی که حوصله ی اندیشیدن ندارند و به پخته و ته مانده خواری غربیان عادت کرده اند، از این که ناگزیرشان کرده ام عقل به خواب رفته را از کرختی درآورند، پا بر زمین می کوبند و ناباورانه هتاکی می کنند.


نویسنده: ناصر پورپیرار 
در آغاز کار تصور نمی کردم که تقریبا تمام ضخامت لایه ی ظاهرا اندیشمند جامعه ی ما تا این حد بی مایه و هویت و از آن اسف بارتر گوش به فرمان و مزد بگیر باشد. باور کردنی نیست که این جامعه هنوز نتوانسته مفهوم فقدان خط لازم برای اشاعه ی اندیشه ی مکتوب در جهان اسلام تا اوایل قرن چهارم هجری را درک کند، به اهمیت آشنایی با حادثه ی پلید پوریم و تبعات آن پی نبرده، جعل بودن الفهرست و فارس نامه و تواریخ و دیگر اسناد مکتوبی را که میراث و مربوط به خود می پنداریم، قبول نکرده، حتی به این مطلب فنی و ملموس توجهی نشان نداده که در مجموعه و مخروبه ی معروف به تخت جمشید هیچ بنایی بیش از 40 درصد اجرا نشده و باور کردنی نیست که در سراسر بخش فرهنگی این جمهوری با پسوند اسلامی کسی ضرورت بازنگری در موضوع داده های رضا شاهی درباره ی ایران باستان را حس و اعلام نکرده و هنوز مجموعه زباله های تولید یهودیان را در ذهن نوآموزان انبار می کنند و باخبرم که وزارت آموزش و پرورش دولت آقای دکتر احمدی نژاد مشغول جمع آوری آدم است که تاریخ ایران باستان را در کتاب های درسی بچه ها به اصطلاح غنی تر کند!!! به من اعتراض می شود که چرا این همه فکر می کنم و من افسوس می خورم که ظرفیت درک در بدنه ی اندیشمندی ایران چندان اندک است که من هنوز برای نوشتن مطالبی درباره ی هخامنشیان به زمینه چینی و بستر سازی مجبورم زیرا لابد اگر تمام یافته های خود را در یک کتاب عرضه کنم تیمارستان های جهان جای خالی برای پذیرش روشن فکران فیوز پرانده ی ما را نخواهند داشت.


نویسنده: ناصر پورپیراردوشنبه 1 اسفند1384 ساعت: 3:36
به زمان خود چنین روشن فکری، چنین دانشگاه، چنین دولت فرهنگی و چنین مدعیان دانایی در موضوع تاریخ و باستان شناسی، برای این نافهمی گسترده و بی رگانه هو خواهند شد. و تا زمانی که علیه این همه سایه گستری یهود بر سر علوم انسانی ما، گام ملموس شورشگرانه ای برداشته نشود، پس سئوال و اعتراض در این باب که چرا تمام حرف هایم را در یک پاراگراف نمی زنم و همه را خلاص نمی کنم که به سور و سرور باستان ستایانه ی خود بازگردند، جز عرضه ی اندازه ی تخریب ذهن نشانی ندارد و اگر راست اش را بخواهید من برای جمعی که اینک به کار فرهنگ اند حرفی برای زدن ندارم، این نوشته ها متعلق به آیندگان و کسانی است که در قامت فهم آن باشند، حالا قیاس کن که اگر بخواهم وقت خود را در سر و کله زدن با این و آن بر سر سئوالات و ایرادات بنی اسراییلی هدر دهم پس باید این بار کمر خرد کنی را که به تنهایی می برم زمین بگذارم و بگذارم یهودیان نفس راحتی بکشند.
آقای حامد. ضروری نیست کسی را وادار کنید کیسه ی خود را و لابد با اکراه بتکاند یک نامه به وزیر آموزش و پرورش و میراث و وزارت علوم و مدعیان دیگر بنویسید که
: آقایان شرم کنید و سیمای اصلی خود را نپوشانید، این مردم مظلوم به گردن شما حقی دارند این همه نان تان را به شیشه ی پنیر یهودیان نمالید.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 28 بهمن1384 ساعت: 4:59
آقای سانسورچی. متوجه منظور شما نشدم، توضیح بیش تری بدهید.
آقای تلمیذ. هراس نکنید هرکسی سرانجام جایی، به سببی و به شکلی می میرد. ترس از مرگ منطق معینی ندارد و نباید مانع انجام وظیفه ی آدمی در بیان حقیقت شود. در ضمن به نظر می رسد که با آثار و عواقب نسل کشی پلید پوریم آشنا نشده اید. در زمان ورود کلنی های مسلمان عرب و یا مهاجرت های اولیه ی ترکان، در سراسر خاک ایران حتی یک خانواده در هیچ قواره و متعلق به هیچ قوم و قبیله ای نبوده است تا برابر کسی مقاومت کند.
و از ابراز لطف شما ممنونم آقای آیدین.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 28 بهمن1384 ساعت: 18:14
آقای حاتم. من پیوسته گفته ام و قابل اثبات است که هرگز و در هیچ زمانی در ایران قوم و جغرافیایی به نام فارس نبوده و خواندن هر قسمتی از آب و خاک ایران به نام آنان، تبعیت از جعلیات و خواست یهودیان است.
آقای رضا 71. در حال حاضر با وزارت ارشاد برای ادامه ی انتشار کتاب ها مشکل دارم. من مجلدات اول تا سوم ساسانیان را برای تجدید ارزیابی سه ماهی است به اداره ی کتاب داده ام و بی نتیجه. به نظر می رسد که درباره ی این تحقیقات بین دولت خاتمی و آقای احمدی نژاد فاصله ی بسیاری نباشد. باید کمی دیگر صبر کرد و اگر توافقی نشد باز هم به سراغ سنگاپور رفت که هزینه هایی سرسام آور دارد.


نویسنده: ناصر پورپیرارشنبه 29 بهمن1384 ساعت: 0:59
آقای مازندرانی. از الطاف شما ممنونم و دعای شما را موثرترین کمک می دانم. کمی هم تبلیغ و تفهیم کنید. اگر هر موافق این داده های جدید تاریخی در اطراف خود یک نفر را قانع کند مقابله با باستان پرستان و فارس ستایان پیرو یهود سهل تر و سریع تر می شود.


نویسنده: ناصر پورپیرارسه شنبه 25 بهمن1384 ساعت: 20:23
آقای مهدی. درباره ی زبان ارمنی و کردی نمی توان یکسان نظر داد و چون مطلبی که عنوان می کنید خود محکم ترین دلیل در اثبات قتل عام پوریم و تبعات ضد تمدنی آن است، پس فرصت دهید تا در پایان سلسله یادداشت های ملا نصرالدین توضیح مفصلی در یادداستی جدید بگذارم. فقط یاد آورری کنید.
آقای مسلم. بدانید در اثبات جعلی و جدید بودن جوک نامه ای که به نام تواریخ هرودوت منتشر کرده اند، به یاری خداوند چندان دلایل قابل فهم ارائه خواهم داد که در پایان سلسله یادداشت های ملا نصرالدین کسی در اوراق تواریخ هرودوت زرد چوبه هم نخواهد ریخت و چنان از اعتبار خواهد افتاد که دیگر جز برای علاقه مندان به خوراک مغز خر جذاب نخواهد بود. در مسیر این نوشته ها با مطالب و مسائلی آشنا خواهید شد که به راستی دود از سر آدمی بلند می کند.
آقای حاتم. هر کتاب تاریخ و دائره المعارفی که بر مبنای مزدوری هخامنشیان برای یهود و نیز توسل آن ها به اقدام پلید پوریم تنظیم نشده باشد، تفاوتی با قصه های کلثوم ننه ندارد. درباره ی بردیا در فصل آخر کتاب هخامنشیان از مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران به قدر نیاز مطلب آمده است. امروز کسی می پرسید آیا تایید کارشناسان نظام مهندسی ایران در نیمه کاره ماندن لبنیه ی تخت جمشید توجه وزیر آموزش و پرورش را جلب نکرده است؟ مقداری به خوش خیالی های او خندیدم.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 21 بهمن1384 ساعت: 13:23
درست شنیده اید. نمونه ی او نشان می دهد که تاریخ سازی در میان یهودیان، از قرن سوم هجری تاکنوم سنت ادامه داری بوده است. ما ذبیح الله منصوری های دیگری هم داریم که به سبک دیگری مانند مسعود بهنود و آن دوست شما کار می کنند.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 21 بهمن1384 ساعت: 20:38
آقای ایرانی. پوریم برای یهودیان یک الگوی رفتار تاریخی است که تلقین می کند: به هر بهایی فقط به فکر آسایش و نجات قوم باش و نه چیز دیگر. این رفتار در دوران اخیر و در برخورد با جهان اسلام و به ویژه فلسطینیان آشکارا دیده می شود و بدانید که آن ها درست در همان منطقه ای گرفتار شده اند که در آغاز هخامنشیان گرفتار بودند و با همان مخالفت و مقاومتی رو به رویند که در عهد داریوش اول سراسر شرق میانه در برابر آنان صف آراسته بود. اینک برای آنان جهان غرب هخامنشیان روزگار جدیدند و در نهایت به پوریم دیگری می اندیشند که ادامه ی حیات آنان را میسر کند زیرا به خوبی دریافته اند همانند دوران کهن قادر به شکستن مقاومت مردم ممتاز شرق میانه نخواهند بود. به همین دلیل روحانیت یهود به حفظ این الگو برای تحرک های آتی نیازمند است. پوریم برای یهودیان یک حماسه ی قومی زدوده ناشدنی است.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 21 بهمن1384 ساعت: 20:47
این که یهودیان از سده های نخست اسلامی تا امروز در پی تدوین جاعلانه ی تاریخ پیش از اسلام برای مردم منطقه و به ویژه ایرانیان بوده اند، سو� استفاده ی آنان از خلا� دراز مدت و 12 قرنه ی فرهنگی و سیاسی ارزیابی می شود که در محو رد پای پوریم با نمایش دنباله دار تمدن ایران باستان کوشیده اند. زیرا اگر به اندیشه ی مردمی که از پس طلوع اسلام در منطقه هستی تازه ای را آغاز کردند، فرصت اندیشه ی آزاد در موضوع تاریخ و اجداد و پیشینیان خود می دادند چه بسا حقیقت ماجرای پوریم آشکار می شد و یهودیان بار دیگر در معرض خشم و هدم قرار می گرفتند. پس نوشتن شاه نامه و الفهرست در هزار سال پیش برای یهودیان یک اقدام فرهنگی دفاعی پیش گیرانه و تجدید مطلع آن درر دوران جدید یک حربه ی سیاسی برای ایجاد تفرقه ی قومی و ملی و منطقه ای، محسوب می شود.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 21 بهمن1384 ساعت: 21:1
فراموش نکنید با وجودی که در تورات کتاب کاملی در موضوع پوریم وجود دارد، اما هرگز، در هیچ دوره، به هیچ زبان و از سوی هیچ مورخی به پوریم به عنوان یک واقعه ی تاریخی اشاره نشده و به علاوه انسکلوپدی های جهان هم از پوریم به عنوان یک ماجرای تاریخی با تبعات مخصوص خود یاد نکرده اند، اما همین تاریخ جعلی یهود ساخته ی ایران باستان با همین عشوه های فاحشه وار در تمام مکاتب و مجالس تاریخ نگاری جهان طرح می شود!!! ملاحظه کنید چه سرمایه ی هنگفتی در مخفی نگهداشتن نسل کشی پلید پوریم انجام شده و همین موضوع چه گونه با وضوح کامل تسلط یهودیان بر کرسی های تاریخ و باستان شناسی دانشگاه های غربی را اثبات می کند. آیا عجیب نیست که توین بی و ویل دورانت که به تمام سوراخ سنبه های تاریخ بشر سرکشیده اند، در اعلام کتاب های شان واژه ای به نام پوریم ثبت نیست؟!! این که برای نخستین بار در بررسی های تاریخ و تمدن بشر ماجرای پلید پوریم و اثرات ضد تمدنی آن نسل کشی بی منتها در قسمت سوم بررسی های ساسانی از مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران کلاسه و عرضه شده یک تحول فرهنگی هویت شناسانه ی بی نظیر و دوران ساز است که هنوز کسی در ایران به اهمیت پرچم داری این اطلاع نوین تاریخی پی نبرده و به نظر می رسد دست اندر کاران از توطئه ی سکوتی پیروی می کنند که پنج سال پیش از سوی شورای جهانی یهود درباره ی این بررسی های جدید صادر شده است.


نویسنده: ناصر پورپیرارشنبه 22 بهمن1384 ساعت: 12:28
آقای منصف. مثالی داریم که می گوید: «به بدهکار که رو بدهی طلبکار می شود». حالا حکایت این یاشایی است که بلند گوی یهودیان ایران است. او پیش تر هم در مجله ی ماهانه ی انجمن یهودیان ایران منکر پوریم شده بود!!! ما حرفی نداریم پوریم شایعه است و هالوکاست واقعیت محض. اما چرا از گفت و گوی جست و جوگرانه درباره ی هردوی آن ها طفره می روید و می ترسید و پرسش درباره ی هالوکاست را هم جرم می شمرید؟ مگر هالوکاست یک واقعیت قابل دفاع نیست و مگر یهودیان در ماجرای پلید پوریم پیشینیان ما را قتل عام کرده اند که از نشست روشنگر در این باره هراس دارید، آقای یشایی؟


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 23 بهمن1384 ساعت: 23:14
آقای بستان آبادی. در قسمت پاسخ های مربوط به یادداشت «درماندگی 5» و در تاریخ یکشنبه 16 بهمن ساعت 20/9 مطلبی در باب این دهن کجی ابلهانه ی غرب به نخستین پرچم دار اسلام و انسانیت و برگزیده ی والا مقام خداوند نوشته ام. مختصر این که چنین اعمال ابلهانه و چاله میدانی حاصل شکستی است که جهان غرب و سران کنیسه و کلیسا از تابعین آن روشنایی جهانی احساس می کنند. این سبک سری های بدون منطق ماهیتا و فقط به کسانی متعلق است و از جماعتی سر می زند که به عجز مطلق رسیده باشند. خوب است که قادر به درس آموزی از تجربه هایی نیستند که جهانیان و به ویژه مسلمین به آن ها می آموزند. به گمان من غرب با دک و پوز خونین از مقاومت تاریخ ساز مردم عراق& در حال گریز از منطقه ی ما ناگزیر به فحاشی افتاده است.
آقای مجتبی. با پوزش از دیر شدن پاسخ گمان می کنم اگر ده بار دیگر هم آن پیام را برای ابطحی بفرستید، جوابی نخواهید گرفت. زیرا پنج سال پیش شورای جهانی یهود دستور سکوت درباره ی کتاب های مرا داده است. سکوتی که با دقت تمام در سطح مثلا روشن فکری ایران و رسانه های عمومی دولت جمهوری اسلامی رعایت می شود.


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 23 بهمن1384 ساعت: 23:27
آقای امیر. آن یکی دو عقب افتاده، که با هزار زحمت و ترفند خود را جماعتی نشان می دهند، در اندازه ی اعتنا نیستند. در سیرک تمدن ایران باستان که یهودیان راه انداخته اند، سال هاست که چنین بوزینه های معلق زن موز و مزد بگیری اطوارهای سرگرم کننده در می آورند. سرسختی آن ها در ابراز دلقکی های قلمی نشانه ی عجز عمومی باستان پرستان از مواجهه ی عاقلانه است. حرف های آن ها از گروه در فشانی هایی است که یک نادان دیگر از این گروه جار زده بود که هخامنشیان 8500 و ساسانیان 2500 سال در ایران حکومت کرده اند! به نظر می رسد این جماعت حتی معنای مسخره شدن در نزد خلق الله را هم نمی فهمند.


نویسنده: ناصر پورپیراردوشنبه 24 بهمن1384 ساعت: 13:39
آقای رضا. من درباره ی سلمان مطلبی در وبلاگ نگذارده ام، اما در قسمت سوم کتاب های «پلی بر گذشته» مدخل مفصلی در این باره موجود است، اگر آدرس بفرستید برای تان پست خواهم کرد.


نویسنده: ناصر پورپیرار 
سلام خانم سامانی. تاکنون کوشیده ام که به حوزه ای که مرا می کشانید وارد نشوم، ولی با این انگیزه که سئوال شما را بهانه ی ارائه ی یک مبحث بنیادی بگیرم، عیبی نمی بینم که یک بار برای همیشه به این مقوله و مقابله وارد شوم و یادداشتی فراهم کنم که چشم و گوش های سالم مستعد دیدن و شنیدن را به کار آید.
سعی من تاکنون این بوده که اثبات کنم عرصه ی تحقیقات انسانی، که اینک با آن سر و کار داریم، و به ویژه تاریخ و ادبیات، به نام گذاری «علمی» نمی رسد و هر عرض اندامی در آن، از ارتفاع «نظریه» در نمی گذرد، آن گاه خود قیاس کنید تاریخ عمومی جاری، به ویژه در سوژه ی ایران، که تاب پذیرش نظریه را نیز ندارد و تماما آغشته به مطامع و مقاصد تفرقه افکنانه ای است که جرائم بی حد و حصر تاریخی یهود، مثلا تصرف بابل، تدارک نسل کشی پوریم و انهدام تمدن های شرق میانه را، به دوش ایرانیان و مسلمانان منتقل می کند، تا چه اندازه از فهرست دانایی های آدمی خارج می شود. اگر مهار آموزشی و نام تراشی در این حوزه ها را به دست دانشگاه های کنیسه و کلیسایی، داخلی و خارجی، می بینیم و شاهدیم محققی را که اراده ی رد تلقینات موجود کند، هرچند که به مدارک و مستندات تردید ناپذیر مجهز باشد، مغضوب و مطرود و بی صدا می کنند و اگر قبول مطالب کنونی، ملاک دریافت مدارک دانشگاهی است، پس در این مرحله، نخبه اندیشی در موضوعات تاریخی، فقط می تواند «فرا دانشگاهی» باشد و نه دانشگاهی. زیرا اگر در مقطع دانشگاه ها کسی به اندازه ی عرضه ی نظری نو می رسید، بی تردید در مرتبه ی آموزشی صاحب کرسی و جایگاهی نمی شد، تا این یا آن بافته ی بد نمای کنونی را از تن بیرون کشد و سر و پا برهنه و عریان به مدد حقیقت بشتابد.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 14 بهمن1384 ساعت: 20:42
در واقع، از پس عرضه ی این همه مدخل نو و آشکار شدن این همه اسناد مخفی نگه داشته ی بیدار ساز، در مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، اگر کسی هنوز به مدرک و مدارس پیش آموخته ی خود متوسل شود، عامدا و آگاه در چشم حقیقت انگشت و برای ضلالت مزدوری می کند. پس بدانید که پورپیرار اگر در حوزه های نظریات کنونی خود، از چنین دانشگاه های تحت مسئولیت یهودیان، در زمینه های تاریخ و باستان شناسی، تاییدیه ای به صورت مدرک دانشگاهی هم داشت، آن مدرک را، با شرمساری و عذر خواهی بسیار، به عطار محله می بخشید تا در آن نوره بپیچد.
و بار دیگر گفته باشم که پورپیرار در حدود مسائلی که می گوید و می نویسد وام دار هیچ فرد و فرضیه ای نیست و مسئولیت انفرادی فضای فرهنگی نوی را که در اندیشه ورزی تاریخی عرضه می کند، به تنهایی بر عهده می گیرد. به دوستان تان سلام برسانید.


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 16 بهمن1384 ساعت: 9:20
آقای اسکندر. غرب در حال متلاشی شدن است. هنگامی که از زبان مسئولان حکومتی فرانسه نیز تهدید توسل به بمب اتم شنیده می شود، پس کار آن ها از نیاز به زمینه سازی گذشته و به مرحله ی جنون رسیده است. ماجرای عراق نشان داد که آن ها به افکار عمومی جهان کم ترین اعتنایی ندارند و این آغاز فروریزی کامل و نمایشی از ناگزیری است. ناتوانی آن ها در مقابله با مسلمین، در فلسطین و عراق و افغانستان و ایران، آن ها را در استقرار سلطه ی جهانی شان مایوس کرده و چندان به توحش صلیبی و ستاره ی داودی باز گردانده که به اطوارها و نمایشات دموکراتیک خود نیز پشت کرده اند. چاپ و تجدید چاپ چند شکلک بچگانه علیه معتقدات و شخصیت های مقدس مسلمین، در کشورهای اروپا، عکس العمل عصبی بی اثر ماندن موشک های کروز و دد منشی های ابوغریبی آن هاست. وعده ی الهی خلاف نیست و صبح برقراری مسالمت اسلامی در جهان نزدیک است.


نویسنده: ناصر پورپیرارسه شنبه 18 بهمن1384 ساعت: 4:37
سلام آقاسید. کار درافتادن با دروغ سازان در حوزه ی تاریخ و فرهنگ شرق میانه چندان دشوار نیست به شرط این که در دستگاه های مسئول مملکتی، صاحب مقامی با نیت پاک و سپرده سری به حقیقت، تا آستان فدای کامل را بیابیم که ارزش اهتمام در برافراختن پرچم حساب خواهی پوریم به وسیله ی ایرانیان را دریابد و دریابد که تمام حجم یاوه بافی و عوام فریبی موجود در موضوع تاریخ ایران باستان و ضمائم فنی و فرهنگی آن، مجموعه زباله هایی است که در چاله ی تمدنی ناشی از نسل کشی بی منتهای پوریم سرازیر کرده اندو چون احتمال موفقیت در این جست و جو بسیار اندک است، پس به یک گروه کار کوچک ده نفره نیازمندیم که تمام امکانات خود را وقف این مبارزه ی فرهنگی کنند، لجوجانه به سراغ دست اندر کاران فرهنگی مملکت بروند، سخت گیرانه خواستار توقف دروغ نویسی در کتاب های درسی نوآموزان مردم شوند و وادارشان کنند تا امکان عمومی عرضه ی این یافته های نو در هستی و هویت مردم ممتاز شرق میانه را فراهم کنند. بدون هسته ی فداکار اولیه باید زمان زیادی را برای انتشار این داده های جدید انتظار کشید.


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 9 بهمن1384 ساعت: 13:34
آقای کپل. در قسمت پنجم درماندگی که به زودی در وبلاگ نصب می کنم، با ارائه ی اسناد جدید، مسلم خواهد شد که کاخ های منتسب به کورش در پاسارگاد بناسازی جدید است. این مباحث برای امثال آن آدم های مارک داری که اسم بردید، عرضه نمی شود. آن ها همانند جارچیان و مبلغانی هستند که بیرون تماشاخانه های سابق مردم را به دیدن تئاتر دعوت می کردند و مثلا برای یک نمایش سراپا بدآموزی و فحشا فریاد می زدند: بفرمایید درس زندگی بگیرید. یک نمایش آموزشی و اخلاقی برای خانواده ها. بشتابید!!! این ها هم برای تآتر یهودی سردار غارتگر هخامنشی جار می زنند: بشتابید. دیدن تآتر کورش هخامنشی مبشر آزادی و حقوق بشر را فراموش نکنید. و از این قبیل. آن ها را جدی نگیرید و بگذارید پارس کنند. زیرا حتی در مخیله شان هم ظهور مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» نمی گنجید و خود را برای همیشه سوار بر خری می پنداشتند که از اورشلیم رسیده بود. همین ها که اینک به عوعو افتاده اند تا پنج سال پیش خود را فاتح و پرچم دار تاریخ و تمدن بشر می گفتند. یکی از همین ها یک وبلاگ گروهی درباره ی تاریخ زده و در مقدمه تذکر داده است که اگر کسی می خواهد نام پورپیرار را بیاورد، به وبلاگ وارد نشود!!! طفلکی ها!!!


نویسنده: ناصر پورپیراردوشنبه 10 بهمن1384 ساعت: 4:43
آقای حاتم. در وحله ی نخست مدد الهی، سپس یک فرصت نسبتا دراز مدت برای اندیشیدن در زندان های پس از انقلاب، به همراه برخورد با متفکرانی از اقوام مختلف این سرزمین، آن گاه قریب 12 سال کار مقدماتی و پی گیر و فردی و مخفی و بی سر و صدا، و عوامل جزیی تر دیگری، (پول عرب ها و ترک ها و مغول ها و هندی ها و بنگلادشی ها و اهالی ساکن پشت ماه، که کسی قادر به دیدن آن ها نیست!!!) کار را به این جا رساند که کاسبی نوکران یهودی را رونق بخشید تا کسانی، که می شناسید، با پول اورشلیم شبانه روز در پشت کامپیوترها و وبلاگ های تی تیش مامانی برای یهودیان شیرین زبانی کنند و رسوایی محتوم تاریخ سازی آنان برای منطقه ی ما و جهان را چند روزی به تاخیر اندازند.
آقای آریانام. به صرف نقل هایی از این و آن قضاوت های عجولانه نکنید. مجموعه ی هشت جلدی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» را بخوانید. پاسخ تمام سئوالات تان را دریافت خواهید کرد و چه بسا که مبلغ آن ها شوید.
آقای علی رضا ممنونم و گمان می کنم به خواست خدا چرخه ی توطئه ی یهودیان علیه مردم ممتاز شرق میانه و دین دردانه ی اسلام، اندک اندک از حرکت باز می ماند. یوم تبلی السرائر نزدیک است


نویسنده: ناصر پورپیراردوشنبه 10 بهمن1384 ساعت: 11:30
آقای کلاغ سیاه. خوش بختانه با آن نشریه سر و کار ندارم که همان نام پارسه، تکلیف مطالب آن را معلوم می کند. اگر مایل بودید ممنون می شوم که مقاله ی مورد نظر را ایمیل یا به تلفاکس کارنگ ارسال کنید.


نویسنده: ناصر پورپیرارسه شنبه 11 بهمن1384 ساعت: 2:55
آقای امیر. از هدایت شما ممنونم. پیش تر هم آن شبه مصاحبه را خوانده بودم. به عنوان یک نظر بد نیست، ولی به بالای «نظریه» نمی رسد، زیرا بر مبنا و با فرض صحت همان داده های پیشین: تمدن ایران پیش از اسلام، زردشت، مانی، دانشگاه جندی شاپور و از این قبیل استوار است که هیچ کدام قابلیت عرضه و اثبات را ندارند. مشکل عظیم روشن فکری کنونی و حتی روحانیت ما در مقابل و مقابله ی با تزهای «تاملی در بنیان تاریخ ایران» همین است. آن ها از درگیری با مطلب بدان سبب می گریزند که یقین دارند در هر دعوتی برای بازبینی پذیرش های کنونی، در عرصه های تاریخ و تمدن و مذهب، قادر به دفاع نگهدارنده از مداخل و مبانی موجود نیستند و مثلا اگر فقط پیش آمد پوریم و پی آمد های نابود کننده ی آن را در شرق میانه بپذیرند، آن گاه برگی نوشته در اندازه ی لیاقت حفاظت، در این زمینه ها به جای نخواهد ماند و عرصه خالی خواهد شد که به صلاح نمی بینند و کاری به این مطلب هم ندارند که در زمینه و زمین پاک سازی شده از «زقوم» کنونی چه «طوبایی» می توان کشت.


نویسنده: ناصر پورپیرارچهارشنبه 12 بهمن1384 ساعت: 13:58
آقای آریانام. برای دسترسی به این اسناد و ملاحظه ی تصاویر دیگر و از زوایای دیگر از سکوهای اطراف مکعب نقش رستم، توام با توضیحات لازم، به سه جلد از کتاب های ساسانیان در مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» رجوع کنید.


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 9 بهمن1384 ساعت: 0:43
آقای اسدی. مسئله ی اصلی در مباحث مربوط به پاسارگاد اثبات نوساز بودن آن چند پاره سنگ مسخره ای است که به آن ها نام کاخ اس و ار و پی داده اند!!!! هرچند این اثبات برای مردمی که برای عقل و اندیشه و استدلال ارزشی قائل اند، پیش تر کامل شده، اما اگر مهلت دهید به خواست خدا در «درماندگی 5»، یادداشت مفصل و کامل و همه فهمی در تایید قلابی بودن آن ابنیه نصب خواهم کرد که موجب سرافکندگی مسلم باستان پرستان خواهد شد. در همان جا راجع به شرق و غرب این عکس ها هم مطلبی خواهد بود.


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 9 بهمن1384 ساعت: 12:45
آقای آریانام. اگر کتیبه های اضلاع مکعب نقش رستم را از اسناد ایران باستان حذف کنید، دیگر سند ساسانی نخواهید داشت.


نویسنده: ناصر پورپیرارپنجشنبه 6 بهمن1384 ساعت: 1:19
آقای آریانام. دیوار پوسیده ی تاریخ ایران باستان را چنان متکی به هم چیده اند، که اگر آجری از میان آن بیرون کشید تمام آن فرو خواهد ریخت. خود را از تعلق به این مهملات یهود ساخته خلاص کنید، به عقلانیت بپیوندید و در آرامش بیندیشید.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 7 بهمن1384 ساعت: 13:35
آقای اسدی. این محوطه ای است تقریبا 15/1 کیلومتر دور تر از پاسارگاد و در جهت شمال غربی آن که به نیایشگاه و یا قربانگاه و از این گونه حدسیات معروف است. همین چند سنگ بی هویت و نشان است و از آن جا که هیچ بقایا و اثر دیگری در اطراف آن نیست، احتمال انتقالی بودن آن بسیار زیاد است. از کلاغی پرسیدند: روباه تخم میگذاره یا بچه میزاد؟ گفت از این دم بریده ها هرچه بگی برمیاد!

 + نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در پنجشنبه چهارم اسفند 1384 و ساعت 14:0

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد