خیلی جای تأسف است که در برابر جنایات فجیع و گسترده ای که در فلوجه توسط آمریکاییها صورت گرفت کوچکترین صدایی از آقای سیستانی به عنوان اعتراض بلند نشد.
با وجود سکوت بیجای آقای سیستانی و همکاری عبدالعزیز حکیم با دست نشاندگان آمریکا و جبهه گیری برخی علما در برابر مقاومت مقتدا صدر من به برخی از اهل سنت حق می دهم که حرفهای زرقاوی را باور کنند و شیعیان را متحد آمریکا بدانند.
توجه: یادداشت بالا در ابتدا لحن تندی داشت که بخاطر گل روی یکی از دوستان آن را تلطیف کردم.(۲۴ آذر ۱۳۸۳)
+ نوشته شده در چهارشنبه، 27 آبان، 1383 ساعت 22:47 توسط حامد
چند ماه پیش، شجاع الدین شفا، سخنگوی دربار پهلوی، طراح جشنهای 2500 ساله، فراماسونر یهودی الاصل و اسلام ستیز معروف، در جلسه باستانگراهای مخالف اسلام در دانشگاه سوربن فرانسه با ذوق زدگی به مخاطبانش مژده داده بود که «اخیراَ با همت دوستانم در وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی(!!!) از انتشار کتابی که بر علیه باستانگرایی نوشته شده جلوگیری کردیم»!!!
منظور او، کتاب «ساسانیان» نوشته ناصر پورپیرار بود.
این چه وضعی است؟ کتابی که در تطهیر هویدای آدم کشِ فراماسونِ بهاییِ هم جنس بازِ حلقه به گوش شاه نوکر اسرائیل نوشته شده باید با مجوز وزارت ارشاد در تیراژ بالا منتشر شود، کتابهای ابراهیم نبوی که محتوی موهن ترین مطالب علیه امام خمینی و انقلاب اسلامی و بالاترین تعریفها و تمجیدها از رضاشاه پهلوی است (مثل کتاب در خشت خام) با مجوز وزارت ارشاد چاپ می شود، ترجمه ترانه های خواننده های لختی آمریکا(مثل جنیفر لوپز) با مجوز وزارت ارشاد چاپ می شود، ترانه های گروههای شیطان پرست غربی با مجوز وزارت ارشاد چاپ می شود(کتابهای نشر مس)، کتابهای صادق هدایت که بعضی از آنها حاوی علنی ترین فحاشیها علیه حضرت رسول(ص) و دین مبین اسلام است به راحتی چاپ و به فروش می رسد، اما کتابهایی که دروغهای شاخدار باستان پرستان مخالف اسلام را افشا می کنند باید جلوی انتشارشان گرفته شود. دست پورپیرار درد نکند که کتابهایش را در خارج منتشر کرد! نمی شود که دزدها رها باشند و پای شحنه گان بسته!
حالا امروز، 26 آبان، برادران نیروی انتظامی زحمت کشیده اند و لطف نظام را در حق بزرگترین مدافع اسلام (استاد ناصر پورپیرار) کامل کرده اند و ایشان را معلوم نیست با کدام دلیل بازداشت کرده اند. دفتر انتشارات تحت مدیریت ایشان (نشر کارنگ) را نیز پلمب کرده اند. دستشان درد نکند!
اما واقعاَ چه شد که کار ما به اینجا کشید؟
+ نوشته شده در سه شنبه، 26 آبان، 1383 ساعت 22:51 توسط حامد
مثل اینکه پورپیرار آزاد شده است. چون پیامهای مزخرفی که در پیامگیر وبلاگش گذاشته بودند حذف شده است. خود وی نیز در پیامگیر وبلاگش نوشته است:
از تمام دوستان که به صورتی نسبت به بازداشت کوتاه مدت من اعتراض کردهاند بینهایت سپاسگذارم. کسانی کوشیده بودند که موضوع چاپ ۲ جلد آخر کتاب من در خارج از کشور و وارد شدن آن ها به کشور را «قاچاق» کتاب قلمداد کنند و در صدد یک پرونده سازی کثیف بودند که موفق نشدند و قاضی خردمند پرونده موضوع را منتفی دانست. در فرصت مناسب دیگر گزارش کاملتری عرضه خواهم کرد و برای دشمنان نیز پیام میگذارم که با این گونه اقدامات نمی توانند رسوایی عالم گیر جعلی بودن کتیبه های شاپور و کرتیر در نقش رجب، نقش رستم و غار حاجیآباد را بپوشاند.
+ نوشته شده در چهارشنبه، 27 آبان، 1383 ساعت 22:43 توسط حامد
کاش که یک انسان خوش سلیقه ای پیدا می شد و صادق طباطبایی را به شرکت در انتخابات آینده ریاست جمهوری ترغیب می کرد. به نظر من او در شرایط فعلی بهترین گزینه است. البته اگر کاندیدای سکولارهای دوم خردادی نباشد:
ادامه مطلب ...باستان پرستان، که نیمه جان خود را، به زحمت، از زیر آوار فروریزی کامل و قطعی و مسلم امپراتوری «اشکانیان» بیرون کشیده اند، هنوز کاملا سرپا نایستاده، با از هم پاشی مهیب و پر سر و صدای ته ماندهی افتخارات کپک زده شان، یعنی امپراتوری ساسانیان مواجه اند که فقط دو قسمت از پنج قسمت کتاب «ساسانیان»، در مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، چون زلزلهای سقف آن بنای فرتوت نما را بر سر باستان ستایان لرزان و استادان عظیمالشان، اما بی آبرو شدهی اروپایی و آمریکایی آنان، فروریخته است. اینک و از آن که کاخهای نیمه ساخت و مسخره و از اصل غیرقابل سکونت تخت جمشید نیز، دیگر برایشان پناهگاهی محسوب نیست، بیمایهترین پادوها و زیر دست و پا ماندهترین مامورین محافظت از تاریخ سازی یهودیان، مشغول شمع زدن بر دیوارههای بدون سقف و در حال فروریزی امپراتوری قلابی ساسانیاناند، تا لااقل سایه ی دیواری از آن همه بناهای پرعظمت، اما مقوایی باستان را برای خود نگهداشته باشند، که یکی پس از دیگری، با اندک ضربهی چند کتاب نه چندان پر برگ من، فروریخته اند.
ادامه مطلب ...