حق و صبر

وبلاگ پشتیبانی

حق و صبر

وبلاگ پشتیبانی

پاسخ اقای ناصر پورپیرار به سوالات دوستان [6]

نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 5 اسفند1384 ساعت: 12:27
آقای امیر. بر مبنای ادله و اسناد بی شمار و از جمله سکه های خود اسکندر، منظور قرآن عظیم از ذوالقرنین، اسکندر بزرگ است. برای آشنا شدن با بحث بنیادی آن به قسمت سوم کتاب های«پلی بر گذشته» رجوع کنید.


نویسنده:ناصر پورپیرارشنبه 6 اسفند1384 ساعت: 0:27
آقای افتخاری. با این که درخواست انعکاس پاسخ در ای میل را داشتید، اما از آن که آقای ثابتی سئوال و در واقع شبهات شان را در این بخش آورده بودند، مناسب تر دیدم پاسخ شما را هم در این قسمت بیاورم.

نوشته ی آقای اسعد ثابتی بیش تر به سخن رانی از سر شوق شخصی می ماند تا طرح یک ایراد و اشکال فنی. مثلا می نویسند چون تابش آفتاب کاملا عمودی بوده، پس بطری آب سایه نداشته است و در عین حال زاویه ی انعکاس نور آفتاب، آن هم به صورت مربع کامل، از آینه ی دست کامرون را، که عمودی نگهداشته، بر کتیبه صحیح می دانند! حال در شرایطی که آفتاب کاملا عمود می تابد برای ایجاد انعکاس، باید آینه را افقی و رو به آسمان گرفت که در آن صورت هم انعکاس نور بر ابرها می افتد و نه بر کتیبه! وانگهی کامرون در زمره ی اعضا� اکتشاف مکعب زردشت نبوده و کوشش برای خواندن کتیبه های قلابی مکعب زردشت پس از سال1332، یعنی 15 سال پس از اکتشاف آن آغاز شده، پس چه گونه ممکن است که در زمان حضور کامرون بر بالای سر کتیبه ها هنوز قسمتی از محیط خاک برداری نشده باشد! آقای افتخاری خودتان را ناراحت نکنید تکلیف و هویت آن کس که از میان ده ها استدلال ناقدانه و اسناد قابل تعقل در مورد جعلیاتی در نقش رستم، با فرضیاتی غلط، به سراغ سایه ای می رود، از نظر من روشن است و حق دریافت پاسخی در همان حد را دارد که پیش تر ارائه شد.

نویسنده: ناصر پورپیرارشنبه 6 اسفند1384 ساعت: 9:20
آقا مجتبی. حساب شما کاملا درست است. وبلاگ خود من به طور متوسط روزانه 150 بیننده و 4 یا 5 پیام دارد. از کسانی که عقل و شعور لازم را ندارند تا برای وبلاگ شان نام مستقلی پیدا کنند، نمی توان انتظار داشت که در جعل و حقه بازی آدم های با هوشی باشند، چنان که اربابان شان هم بسیار خرفت اند. به هر حال ممنون. ولی این جماعت احمق تر و پر رو تر از آن اند که از این محاسبات شما درس بگیرند. آن ها عادت کرده اند که همه را مثل خودشان نادان فرض کنند.


نویسنده: ناصر پورپیرارشنبه 6 اسفند1384 ساعت: 17:4
آقای رضا. آقای ثابتی سئوال اش را در کامنت های بخش اول یا دوم «درماندگی» گذارده که هنوز هم هست، آقای افتخاری خواسته اند سئوال شان خصوصی باشد و به ای میل فرستاده اند.
آقای بستان آبادی. در شروع مقاله ی عدالت توضیح دادم که ماه نامه ی نقد کتاب یک شماره ی اختصاصی با موضوع عدالت منتشر کرد و از من هم مقاله خواست که فرستادم و چاپ شد.


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 7 اسفند1384 ساعت: 23:47
آقای علی. به گمانم ده باری به همین سئوالات پاسخ داده ام. به پاسخ های 1 و 2 و 3 و 4 رجوع کنید. در لا به لای آن ها جواب خود را خواهید یافت.
آقای هموطن. گمان نمی کنم کتاب ها را خوانده باشید لااقل قسمت سوم کتاب ساسانیان را بخوانید قضایا برای تان روشن خواهد شد.


نویسنده: ناصر پورپیراردوشنبه 8 اسفند1384 ساعت: 8:45
سلام آقای میراث. این جماعت باستان گرا با اطوارهایی که در این پتج سال از خود صادر کرده اند فقط شایسته ی تمسخرند. کاری که شما به خوبی از عهده ی آن برآمده اید. حتی هنگامی که اثبات شد از میان 60 نقشه ای که به عنوان اسناد کهن خلیج فارس ارائه داده اند، یکی هم سالم نیست، گمان نکنید که به آگاهی و روشنی احترام خواهند گذارد بل همانند فاحشه های فرهنگی مثلا ادعا خواهند کرد که نام قبلی قطب جنوب داریوش سوم بوده است که از ترس اسکندر به آن جا گریخته بود و اگر اثبات کنیم که شخص داریوش سوم هم دروغ است باز می پرسند پس اسکندر در زمان چه کسی تخت جمشید را آتش زد و اگر ثابت کنیم که تخت جمشید یک طویله ی از نظر معماری طاق خورده و تمام شده هم نداشته که اسکندر بتواند آن را بسوزاند از پاسارگاد می گویند و تا دم مرگ مانند دیوانگان یک سری توهم یهود ساخته را تکرار می کنند. این نان دانی آن هاست نمی خواهند از دست بدهند و چندان بی هویت و شخصیت اند که بدون این افسانه ها از نظر ماهوی خواهند مرد. به وبلاگ ها و سایت های شان سر بزنید از فراوانی اراجیف بافی به نظر می رسد که خودشان هم سرسام گرفته اند.


نویسنده: ناصر پورپیرارسه شنبه 9 اسفند1384 ساعت: 8:1
آقای قاسم. آدرسی که فرستاده اید، فیلتر است و باز نمی شود اگر ممکن است رسامی نقشه را به آدرس من ای میل کنید. به طور اجمال بدانید که هر رسامی از موقعیت آب و خاک جهان، که متعلق به پیش از قرن 14 میلادی بدانند، اگر چیزی افزون تر از رسامی ایندیکو پلوستس را ارائه دهد، که در ملانصرالدین 4 آورده ام، جعل یا خیال پردازی مطلق است. ذره ای تردید نکنید. دنیای شعور به این بی در و پیکری نیست که یهودیان و باستان پرستان پیرو آنان گمان می کنند.
آقای علی. هر زمان که اهالی وزارت ارشاد اجازه دهند!


نویسنده: ناصر پورپیرارسه شنبه 9 اسفند1384 ساعت: 12:42
آقای رضا. نقشه را دیدم این قبیل بچه بازی ها را جدی نگیرید. من که هرچه کوشیدم شباهتی بین آن رسامی و گوشه ای از جهان بیابم، میسر نشد. غالب این سند سازی ها را برای ایجاد اغتشاش فرهنگی اتولید می کنند تا در سرسام ایجاد شده مطلبی را جا بیاندازند. درباره ی نام قدیم خلیج فارس تا این جا که یافته ام، در دوران اسلامی بیش تر به خلیج بصره مشهور بوده و هیچ مستند و مدرکی برای نام پیش از پوریم آن به جز در اسناد آشوری که نامرنو نامیده شده، نداریم. حوصله کنید تا این یادداشت های ملانصرالدین تمام شود، شاید گره های مطلب کاملا گشوده شود.
آقای حاتم. فیلتر شکن به درد خوری بود. ممنون!


نویسنده: ناصر پورپیرارچهارشنبه 10 اسفند1384 ساعت: 0:18
آقای 741. بنیان اندیشی اسلوبی است که مسائل را از طریق فرمول های کلان حل می کند، مثلا در این مورد اثبات این که پیش و پس از زمان داریوش کسی کلمه ی فارس را به کار نبرده و از داریوش تا اسلام سکوت قبرستانی ناشی از پوریم نام گذاری بر هر پدیده ای را ناممکن کرده و پس از اسلام هم حکومت های عرب و ترک نیاز به تبلیغات فارسانه نداشته اند، خود معلوم می کند که طرح مسئله ی فارس در تاریخ ایران آن هم از سو وبه نیاز یهودیان ترتیبات و مقدماتی دو قرنه دارد که از زمان رضا شاه به حد اکثر دور خود می رسد. با این همه کمی حوصله کنید در یادداشت های بعد حرف های تازه ای خواهید شنید.
آقای امیرخیزی. این کار ضرورت ندارد و به درد سرش نمی ارزد هرکسی که بخواهد می تواند راسا این کار را در محدوده ی اطرافیان اش انجام دهد.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 12 اسفند1384 ساعت: 6:50
آقای مجتبی. مرا شرمنده می کنید، که کاری جز انجام وظیفه نسبت به مردم ممتاز شرق میانه نکرده ام که در میان خود موسی و عیسی و محمد را پرورده اند.

آقای تلمیذ. من بارها نوشته و گفته ام که یهودیان از مردم شرق میانه و به خصوص از عراقیان نفرت دارند و بغداد را همان مادر شهر جهان، یعنی بابل می دانند. بدانید که دشمنی ابلهانه ی آن ها با صدام از زمانی به طور جدی شروع شد که صدام برای بخت النصر بزرگداشت گرفت و به یادگار مدال طلای دو چهره ای از صورت خودش و بخت النصر منتشر کرد، که در اولین فرصت تصویر آن را در وبلاگ ام خواهم آورد. آن ها لااقل 3000 سال است که با مردم خطه ی ما سبعانه و توطئه آمیز می جنگند و می دانند که هرگز حریف ما نخواهند شد، ملت های شرق میانه آنان را جز میهمانانی گریخته از مصر نخواهند گرفت. میهمانان نمک به حرامی که جز غارت و کشتار میزبان کاری نکرده و نداشته اند. آن ها به تصریح تورات و قرآن حتی لایق موسای کلیم نیز نبوده اند، چه رسد به پذیرش پیامبر بزرگوار اسلام. اگر خدا بخواهد در این باب به زودی یادداشت مفصل روشنگری خواهم گذارد.

آقای هیوا ایزدی. هنوز نشانه ای از قوم ماد به هیچ صورت، حتی در اندازه ی خشت شکسته ای نیافته ایم. قبلا اشاره کرده ام که منظور از ماد در کتیبه ی بیستون همان «مدی» است که در تورات، همراه «گوتی ها» به عنوان همسایگان و متحدان کورش در حمله به بابل معرفی شده اند. داستان تعلق کردان به این قوم ناشناس و بی نشانه همان اندازه خیال پردازانه است که موضوع اتصال ترکان با سومریان و فارسیان ناشناس با جمشید جم. در اولین فراغت در این باره مطلب تازه خواهم داشت، اگر خدا بخواهد.

آقای رضا 71. برای دریافت حقیقت باید مترصد آن بود. هرکسی قدر آن را ندارد که عبور سایه ی درستی و دانایی را در کنار خود ادراک و حس کند، غالبا به آن بی اعتنا می مانند و حتی به جنگ و محو نامیسر آن می روند. از لطف شما ممنونم. به ترین کمک برای زدودن دروغ تبلیغ حقیقت است و بس


نویسنده: ناصر پورپیرارشنبه 13 اسفند1384 ساعت: 15:11
مسخره ای از میان بسیاری دیگر با آدرس و تاریخ زیر:
Fri, 3 Mar 2006 20:48:49 -0800 (PST)
"jey"
پیغام گذارده است که:
mardak madar jen... haroomzade
besharat midam to ro be margi dardnak ta dige
hich khaeni ba didane jenazeye mosleh shodat jorat yave sarayi be khodesh rah nade
montazere peyk marg bash
bezoodi be dastet mirese
ما در تهران قدیم برای این گونه مواقع یک اسلنگ گزنده داریم که به طرف می گوییم:
« بی نردبان نیا»!
اگر از اهالی ری یک آدم قدیمی می شناسد معنی این اشاره را بپرسد و عمل کند...


نویسنده: ناصر پورپیرارسه شنبه 16 اسفند1384 ساعت: 22:55
آقای اسماعیل. این اطوارهای بوزینه وار همانند آن ساطور کشی امثال mfighter2000 دیگر کسی را نه می خنداند و نه می ترساند. این ها تشنج های احتضار است که این لاشه ها بدان دچارند.

آقای یولداش. از شما ای میلی نگرفته ام چنان که از یادداشت نیمه نوشته تان هم چیزی دستگیرم نشد.

آقای بهرام. اگر هنوز تصور می کنی که حضور امثال ابن خردادبه و استخری و مسعودی و ابن ندیم و ابن بلخی و گله ای دیگر از اسامی همسان و همزمان واقعیت تاریخی و فرهنگی دارند، پس سه جلد کتاب «پلی بر گذشته» را بخوان، شاید پس از آن، دیدار تصاویر و رسامی های جعلی بر باورهای کلیشه ای شما تاثیر بیش تری بگذارد.

سلام اکبر. بلاها و بیماری هایی که یهودیان از 2800 سال پیش در شرق میانه شایع کرده اند، قابل شمارش نیست که 4 شنبه سوری از بی آزار ترین آن هاست.

آقای دانش آموز. با تشکر از تعارفات شما. بدانید که جاروب و جمع آوری دروغ از موضوع هویت و هستی و فرهنگ ایرانیان، کار شاق و درازی است که به همت عمومی و سرپرستی فردای امثال شما را می طلبد، ولی به هر حال این کار آغاز شده دیر یا زود با موفقیت تمام خواهد شد.

آقای رضا. تعارفات شما مرا شرمنده می کند. مطالبی که بر زبان و قلم من می گذرد، ادای دینی است که به نعمت زیستن میان این مردم ممتاز، در این خاک پر برکت، با آب های گوارا و نور خورشید مهربان و طعم بهشتی میوه های آن، به گردن دارم. من یکی از این خلق ام که در 140 سال اخیر لااقل خالق پنج حماسه ی بزرگ بشری و تاریخی بوده است.


نویسنده: ناصر پورپیرارپنجشنبه 18 اسفند1384 ساعت: 16:10
آقای بهرام. یادم نمی آید که جایی مسعودی را تایید کرده باشم. معمولا فرض را بر صحت می گذارم ولی مطلب مورد اشاره را نقد می کنم که همان رد است.
آقای سید یوسف. به جمع ما خوش آمدید. منظور شما از این کتابتون را متوجه نشدم. اگر مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران را می گویید که 8 جلد است و انتشارات نیل در مقابل دانشگاه می فروشد


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 19 اسفند1384 ساعت: 20:50
آقای صور الاقالیم. در یادداشت اصلی هم تذکر داده ام که اعداد به حروف لاتین جدید است و نه کهن. اگر تصویر به تری پیدا شد نصب خواهم کرد.

آقای بستان آبادی. یادم نمی آید که یادداشتی را از شما پاک کرده باشم.

آقای عزیزی. ورود آقای یولداش، که امیدوارم نگهی نباشد، به وبلاگ من بدون مقدمه و بی ارتباط با یادداشت های جاری است. حرف های ایشان چندان واضح نیست و با قسمت قابل فهم آن هم موافق نیستم. عقیده ی من در باب ترکان و مغولان قبل و بعد از اسلام را به خواست خدا بعدا و در بحث از مقدمات صفویه خواهید شنید.


نویسنده: ناصر پورپیرارشنبه 20 اسفند1384 ساعت: 5:30
آقای مهدی. منتظر ادامه ی گفتار «اسلام و شمشیر» باشید. نه دوست شما درست نگفته من تدریس عمومی در هیچ دانشگاهی نداشته ام ولی خصوصی و محفلی داشته ام.

آقای علی. کدام سئوال را می گویید؟

آقای صور الاقالیم. لااقل من به چنین موردی برنخورده ام و کاربرد اعداد کنونی خودمان در جهان اسلام از ابتدا به همین صورت بوده است.


نویسنده: ناصر پورپیرارشنبه 20 اسفند1384 ساعت: 15:43
آقای حیدر. ماجرای بابیه و 15 خرداد را هم اضافه کنید.


نویسنده: ناصر پورپیراریکشنبه 21 اسفند1384 ساعت: 5:55
آقای ایزدی. تاکنون باستان شناسی کم ترین اثری از مادها نیافته و اثبات حضور تاریخی آن ها تا امروز غیر ممکن بوده است. به گمان من مادها همان مدی ها هستند که تورات آن ها را همراه گوتی ها از قبایل متحد با کورش در حمله به بابل می شناسد. اگر فراغتی حاصل شد به تفصیل در این باره خواهم نوشت. در مورد کلمه سها و سما هم چندی پیش توضیح کافی داده ام. عنوان آن مقاله در نقد کتاب نصر حامد ابوزید هم «تولد تاویلگری تازه» است که در بخش آرشیو پدا می شود.

آقای خاتمی. نظر مستقیم و صریح من راجع به لطمات و خراب کاری هایی که نوشته های احساساتی، عامیانه و بی ارزش زرین کوب در فهم تاریخی ایرانیان نسبت به اسلام و پیش از اسلام پدید آورده، در 3 جلد کتاب «پلی بر گذشته» آمده است.

آقای علی. به دنبال انهدام کامل تمدن شرق میانه ی کهن، در ماجرای پلید پوریم، اسلام نخستین محرک تشکل دوباره و تحرک به سوی تجمع و تمدن و تولید تاریخی در منطقه ی ما و بل جهان است. منظور شما از عقب ماندگی معلوم نیست به مفهوم فرهنگی، غرب عقب مانده ترین کلنی های انسانی است که تاکنون پدید آمده است و برای دریافت به تر مطلب پیشنهاد می کنم مقدمه ی کتاب «اشکانیان» مرا بخوانید.

آقای حاتم. درک حقیقت و اعلام آن نه فقط به دانایی که به شجاعت نیز محتاج است که با تاسف بسیار هیچ یک از آن ها در بدنه و سران روشن فکری مذهبی و غیر مذهبی ایران فراوان یافت نمی شود.

آقای الاحوازی. تمام این اطوارها و ادعاها هیچ ربطی به ایران پیش از اسلام ندارد که به سبب و.سعت عوارض پوریم خالی از سکنه بوده است. بخشی از این مراسم که قصد القاء آتش پرستی دروغین ایرانیان را دارد، و به طور کلی هر مراسم و مطالبی که تصور حضور آدمی در شرق میانه ی پیش از اسلام را منتقل کند، از ترفند های یهودیان برای محو رد پای اثرات پوریم است. هنوز نه برای نوروز و نه برای 4 شنبه سوری و نه برای سیزده به در و غیره، برای مخفی ماندن اصل و ماهیت آن ها تحقیق عمیق و دقیق انجام نشده است. در عین حال گزینش اول فروردین به عنوان نخستین روز سال گزینشی مناسب و منطبق با ماهیت گذر ایام است.


نویسنده: ناصر پورپیراردوشنبه 22 اسفند1384 ساعت: 3:28
آقای سید یوسف. ممنونم، باز بودن در این دیزی برای اندازه گیری بی حیایی این گربه های بد شکل باستان پرست است. آنها دل شان را به این خوش کرده اندکه در اعداد نمایش آمار بازدید کنندگان این وبلاگ دست ببرند تا از این طریق هم معلوم شود که مشغول خاموش کردن کدام نقطه ی شعله ور خویش اند. دست بردن در کنتور اصلی برای آن ها میسر نیست که در 3 ماه گذشته 14000 نفر بوده است. در فرصت میسر کنتور را درست خواهم کرد اعداد بازدید کنندگان از این وبلاگ در5/2 سال گذشته گم نمی شود که قریب 85000 نفر بوده است.

آقای بهرام بعد از بررسی نقشه ها، به کتاب های قرون اولیه ی اسلامی با نام خلیج فارس هم رسیدگی خواهم کرد.

باز هم کسی به نام علی به قول خودش بدون حوصله ی خواندن یادداشت های من در ملانصرالدین های 5 یادداشت گذارده که در آلمان و در یک نقشه ی قرن پانزدهم نام خلیج فارس را پیدا کرده است. اگر یادداشت ها را می خواند به احتمال ضعیف متوجه می شد که منظور من بررسی نام خلیج فارس در «نقشه های کهن» و متعلق به پیش از دوران مزخرف بافی های 500 سال اخیر غربیان است که تمام آن ها بی استثنا و با توجه به نمونه هایی که بررسی کرده ام جعل کامل و جدید است.


نویسنده: ناصر پورپیراردوشنبه 22 اسفند1384 ساعت: 3:52
آقای عارف. گزارش شما از آن گفت و گو در دانشگاه آزاد اشاره به روح بحث نهضت ملی کردن نفت را نداشت. در آن جا تذکر دادم که بررسان جنبش های اجتماعی معاصر ایران به این نکته ی اصلی توجهی نکرده اند که مطالبات نهضت های 100 سال اخیر، در بطن خویش، بسیار ترقی خواهانه تر از عنوان رسمی و آشکار آن بوده است. مثلا گفتم که گرچه ظاهر خیزش مشروطیت دست یابی به دموکراسی پارلمانی و برقراری نوعی لیبرالیسم سیاسی بود، اما به فاصله ی کوتاهی از درون آن نهضت جنگل و آذربایجان و خراسان و کردستان و نواحی جنوب پدید آمد که خواهان عدالت اجتماعی گسترده در زمینه های اقتصادی و فرهنگی بودند، چنان که ظهور رضا شاه نه علیه درخواست مشروطیت، بل در مقابله با این خیزش های عمیق سراسری و پیشرو بود. همین اتفاق در جنبش نفت نیز روی داد. کودتای 28 مرداد نه علیه شعار ملی کردن نفت بل علیه آن گروه های اجتماعی صورت گرفت که در لوای نهضت ملی شدن نفت درخواست تغییرات عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را داشتند. نظیر همین مسئله را در انقلاب کبیر بهمن 57 نیز شاهدیم، که در حوصله ی این یادداشت نیست. به طور خلاصه نیاز اجتماعی به تغییرات عمیق و شور انقلابی ترقی خواهانه ی مردمی در ایران چندان قدرتمند است که دشمنان پیشرفت را از ترس گسترش درخواست ها به پذیرش سریع شعارهای مقدماتی هر جنبش معاصری در ایران مجبور کرده است. این پدیده را در برقراری سریع مشروطیت، قبول تقاضای ملی شدن نفت و برقراری جمهوری در بهمن 57 شاهد بودیم چنان که شاهد بودیم در هیچ مرحله ای تمناهای ملی در حد این تحقق ها متوقف نمانده است.


: ناصر پورپیرارسه شنبه 23 اسفند1384 ساعت: 2:1
آقای حامد. از دیدار مجدد شما شادمان شدم و مطلب کوتاه وبلاگ شما را خواندم. دعوت جهانی به شناسایی حادثه ی در محاق افتاده ی پوریم و تاثیرات منفی آن، بر سیر تمدن بشر، یهود شناسی را به مسیر اصلی خود، یعنی شناخت فرهنگی آنان می کشاند و به تنظیم و صدور یک کیفر خواست جهانی علیه محافل متجاوز یهودیت خواهد انجامید که نه فقط بنیان گذاری رفتارهای جنایت آمیز جنگی، بل تخریب عمدی مظاهر تمدن و بی اعتنایی به طبیعی ترین حقوق انسانی، از جمله ی مواد و موارد آن خواهد بود. پیوستن به این سعی، برای جهانی کردن این آگاهی، از واجبات نبرد نهایی آدمی علیه سبعیت جاری در جهان است. فراموش نکنید که روزگار پرچم داری این آگاهی نوین تاریخی را بر دوش روشن اندیشان ایران قرار داده و در حالی که در اعلام کتاب های تاریخی و تحقیقاتی هیچ ملتی و در هیچ زبانی واژه ی پوریم ثبت نیست، بررسی های جاری ایرانیان، در بنیان مسائل شرق میانه، پرده از هولناک ترین راز تاریخ برکشیده است که در عین حال می تواند به عنوان روشن ترین چراغ راه گشای مسیر آینده ی آدمی نیز به کار گرفته شود. از مسیر شناخت دقیق حادثه ی پلید پوریم، با مبنا و مرکز اندیشه ی تجاوز بی رحمانه به حقوق عمومی انسان آشنا می شویم، که این روزها تکرار آن، به عنوان راه حل نهایی، در اتاق های عملیات نظامی اورشلیم طراحی و در محیط های کوچک تر عراق و افغانستان تجربه می شود. برای رسیدن به آگاهی اولیه و در عین حال نهایی باید گفت و گوی از پوریم را ابتدا ملی و سپس جهانی کرد. بدون بهره گیری از حاصل بررسی پوریم، دست یابی و آشنایی مختصر با تاریخ بشر نیز میسر نیست. فراموش نکنید که تمام یهودیان و بدون توجه به گروه بندی صهیونیستی و غیر صهیونیستی آن به اقدام پوریم افتخار می کنند و آن را مورد تایید قرار می دهند، پس از مسیر شناخت پوریم و تبعات آن با نقش یهودیت در تاریخ بشر آشنا می شویم نه صرفا رفتارهای صهیونیستی.


نویسنده: ناصر پورپیرارسه شنبه 23 اسفند1384 ساعت: 2:31
آقای مهدی. حکومت سلوکیان از پس مرگ اسکندر کبیر، در 332 قبل از میلاد، از مصر تا ترکیه ی امروز گسترده می شود و برابر داده های کنونی تا قریب 90 سال ادامه می یابد، اما این اطلاعاتی نادرست است و به گواهی گستره ی وسیع و تعدد آثار بس شگفت آور معماری حضور سلوکیه و مقدونیان در منطقه ی ما، این حضور تا تسلط کامل کلیسا بر یونان و روم و مقدونیه، تا اواسط قرن چهارم میلادی، با نام ها و مظاهر مختلف امتداد داشته است.

آقای یولداش. قبلا نیز عقیده ی روشن خود را کتبی و یا شفاهی درباره ی پیشینه ی ترکان در تاریخ شرق میانه ارائه داده ام. حضور ترکان در تاریخ کهن ایران پیش از هخامنشی، در محدوده ی کنونی ایران، از هیچ مسیری قابل اثبات نیست، و برعکس، دوام ترکان به دنبال نسل کشی پلید و عمومی پوریم معلوم می کند که این قوم به علت عدم حضور در شرق میانه شامل انهدام پوریم نشده، مگر این که آن ها را همدست یهودیان و داریوش در اقدام پوریم بدانیم که به دلایل متعدد حرف بی اساس و پوچی است. در فاصله ی پوریم تا طلوع اسلام نیز هیچ ردی از حضور آدمی در سراسر شرق میانه قابل شناسایی نیست، که ترکان را واحدی از آن ها بدانیم، اما تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ ایران پس از اسلام، با وجود و حضور امواج متعدد مهاجرین ترک شکل گرفته و پیش رفته است . به طور کلی نقش ترکان در استمرار و دوام و عرضه ی عالی ترین نمودارهای تمدن اسلامی غیر قابل انکار است و می توان ترکان را سرداران محافظ دین اسلام پس از سقوط بنی امیه و جانشینان سرداران نخستین این دین دانست که به ویژه در گسترش اسلام در آسیای جنوب شرقی و هند نقش اساسی داشته اند چنان که عثمانیان دومین امپراتوری متحد و گسترده و بزرگ را در جهان اسلام پایه گذاردند. تذکر می دهم که زبان شناسی را ابزار شناسایی تاریخ نگیرید زیرا این وسیله را فقط برای ایجاد آشوب در فهم مسائل کهن انسانی به کار انداخته اند، به قدر یافتن یک نعل اسب هم در شناسایی محیط های بومی کاربرد ندارد و تئوری های آن بسیار ساده انگارانه، محدود، خوش خیالانه، بدون ارزیابی عوامل متعدد و مطلقا بی دوام بوده است.


نویسنده: ناصر پورپیرارسه شنبه 23 اسفند1384 ساعت: 2:34
آقای عارف. یادداشت من برای تکمیل آن گزارش بود و نه ردیه ای بر آن. موفق باشید.


نویسنده:ناصر پورپیرارسه شنبه 23 اسفند1384 ساعت: 22:28
آقای منصف. آشکار است که مجموعه ی 3 جلدی «پلی بر گذشته» را نخوانده و متوجه بنیان بحث نشده اید. در آن جا، حتی نمونه های متعدد از خط عرب، تا عمق 300 سال پیش از اسلام عرضه شده و به شرط مطالعه ی دقیق و عمیق، پاسخ خود را خواهید یافت. مختصر آن که آیا با خط ابتدایی و تکوین نیافته ی عرب، نوشتن کتاب هایی در این همه مقوله، که ابن ندیم مدعی می شود، آن هم برای مسلمینی که هنوز زبان و خط عرب را نمی شناسند، میسر است؟ بی تردید اگر کتاب ها را خوانده بودید، چنین سئوالی در ذهن شما پدید نمی آمد.


نویسنده: ناصر پورپیرارجمعه 26 اسفند1384 ساعت: 8:42
آقای تلمیذ. بی هیچ تردیدی کورش را باید اجیر شده ی یهودیان برای تخریب بابل و آزاد کردن اسیران و ثروت آن ها دانست. چنان که شخص داریوش را با نشانه هایی چند می توان با یقین کافی متعلق و مومن به یهوه دانست. اشاره ی شما به کنیسه ی هادیش بسیار تامل بر انگیز است، و لااقل می تواند ارتباط تنگاتنگ بین یهودیان و هخامنشیان را روشن تر کند و از آن که بنای هدیش اصولا کم تر از 20 درصد پیشرفت اجرایی داشته، پس اظهار نظر درباره ی کاربرد آن دشوار است، و گرچه ساخت آن درست بر روی یک معبد کهن ایلامی، ظن کنیسه بودن آن را افزایش می دهد، اما نقوش حجاری شده و نیز متون کتیبه های آن این احتمال را به سختی ضعیف و بنا را شخصی و مسکونی معرفی می کند. درباره ی برخورد مراکز فرهنگی جمهوری اسلامی با ضرورت بازبینی تاریخ یهود نوشته و یهود ساخته قبل و بعد از طلوع اسلام تنها می توانم بگویم که جای تاسف و تعجب فراوان دارد.

آقای جواد. یکی از سخت ترین ضربه های تخریبی در بنای پیوند ملی و منطقه ای و اسلامی، اختراع قوم فارس به دست یهودیان در زمان رضا شاه است.

آقای ناصر. هیچ کتاب و کلام معتبری در اثبات اصالت زبان فارسی وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد. مختصر این که در محیط پوریم زده ی ایران، که پیش از طلوع اسلام رد حضور انسان منفرد هم نیست، سخن از زبان و دین زردشت و کتاب و دانشگاه و غیره، دلقکی است. درباره ی این زبان در مقدمات کتاب سوم مطالب کافی و مفصل و مقنعی خواهم آورد، اگر خدا بخواهد.

آقای مجتبی. حتی سرزدن به آن به اصطلاح وبلاگ هم وقت تلف کردن است و با شناختی که از شما دارم، در شان تان نیست.


 

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در جمعه بیست و ششم اسفند 1384 و ساعت 9:24

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد