حق و صبر

وبلاگ پشتیبانی

حق و صبر

وبلاگ پشتیبانی

پاسخ اقای ناصر پورپیرار به سوالات دوستان

پاسخ ۱

آقای مرزبان، در حال حاضر، تاریخ نگاری باستان پرستانه در ایران، پس از نمایش این همه جعل و دروغ و حقه بازی و فریب در عرصه‌ی اسناد آن، دیگر نظریه‌ی تاریخی محسوب نمی‌شود و هنگامی که معلوم شده هرگز سلسله‌ای با نام اشکانیان و ساسانیان بر ایران مسلط نبوده و می‌دانیم و اطمینان داریم که عمده‌ترین مستندات این دو دوران جعل مطلق و محض است، پس اعتبار بخشیدن به داده های پیشین در این باره، معتبر دانستن دروغ و اوباشگری تاریخی و گریز از هستی شناسی واقعی بومیان ایران است.

اینک و پس از عرضه‌ی مباحث دو کتاب ساسانیان، در مجموعه‌ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، که با اثبات تصویری نیز همراه است، ماندگان در باورهای باستان پرستی پیشین را جز با دو با عنوان نمی‌توان نامید : یا تعصب آن‌ها را در چنبره‌ی نادانی و ناآگاهی محض، در حد ناباوری به چشم و عقل خویش اسیر کرده است و یا برای سازندگان آن تاریخ ایران، که غالباْ دست ساخت مورخین یهود و مشحون از دغل کاری است، مزدوری می‌کنند.

باستان پرستان از این پس هر چه مایلند درباره‌ی گذشته‌ی تاریخی و قومی خود فرض کنند. مفروضات آن‌ها، از این که با رخ‌دادها و اسناد مطمئن تاریخی منطبق نیست، پایه و تکیه گاهی ندارد و جز ابتلا به آسیب‌های روانی ارزیابی نمی‌شود. اگر بخواهیم گزارشی کلینیکی از رفتارهای مبتلایان به بیماری باستان گرایی تهیه کنیم، به طور خلاصه باید بنویسیم :

«دسته‌ای از ایرانیان، بر اثر ابتلا به عارضه‌ای، که هنوز کاملاْ شناخته نیست، گمان دارند که بخشی از اجدادشان، به نام فارسیان، توانایی‌های استثنایی در زمینه‌های مختلف و به ویژه مهارت‌های مخصوص در آدم کشی و آزار و کشتار همسایگان داشته‌اند و این مطلب را به عنوان یک فاکتور قوی تمدنی برای آن بخش از اجداد خود منظور می‌کنند! آسیب شناسان زمانی با اوج بحران این بیماری مواجه می‌شوند که این عده در‌عین‌حال معتقدند که همین قوم نیزه‌دار و زورگو، در خط و کتابت و فرهنگ و علوم و معماری و هنر هم سرآمد دیگران بوده‌اند و هنگامی شناخت کامل و علاج احتمالی این بیماری دشوارتر می‌شود که مبتلایان به این صدمه‌ی روانی را بیش‌تر در میان دانشگاهیان و روشنفکران و تحصیل کردگان این گروه می‌یابیم، که خود را «نوادگان آن پارسیان کهن» معرفی می‌کنند! بررسی بالینی اولیه معلوم کرده است که نخستین بار عامل و ویروس این ابتلا از یهودیه، که امروز اسراییل می‌شناسیم، به ایران وارد شده است».

 

پاسخ ۲

 آقای Sayed، صد سال است تمام دانشگاه‌های اروپا و آمریکا به وسیله‌ی تیم بزرگی از ایران و اسلام و خاورشناس و متخصص در اکتشاف و موزه‌داری و زبان دانی، که در بخش عمده یهودی‌اند، با حمایت و سرپرستی کلیسا و کنیسه و به مدد کوهی از تالیفات بی بها، به تمام زبان‌های کاربردی در جهان، ایرانیان را علیه همسایگان و اقوام بومی درون مرزی خود، با تلقین ادعاهای برتری طلبانه‌ی قومی و ملی، تحریک می‌کنند.

در این صد سال، تمام بدنه‌ی روشن فکری ایران، مراکز آموزشی، رسانه‌های ملی اعم از رادیو و تلویزیون و مطبوعات و احزاب، دانشگاه‌ها، ادارات و دستگاه دیوانی دولتی، و ناباورانه‌تر از همه، بخش قابل توجهی از روحانیت، پیوسته و با تعصب و به صورت‌های مختلف، این گونه داده‌های قلابی یهودیان را تایید کرده‌اند. بی‌شک رسوا کردن این همه نیرو با چند کتاب کوچک من به آسانی میسر نیست و به تحرک دائمی و شجاعانه‌ی اندیشمندان نوین و نسل هوشمند در راه نیازمند است. گرد آمدن نیروی قابل قبولی از دانشگاهیان و جوانان جست و جوگر و صاحب نظران، در اطراف این کتاب‌ها، در همین فاصله‌ی کوتاه، نمایشگر نیازی است که در لایه‌ی خردمند اجتماع، برای بازبینی اسناد ایران شناسی وارداتی، احساس می‌شده است.

اینک که به قول شما پرده‌ها بالا می‌رود، معتقدان به باورهای پیشین سخت هراسیده‌اند و نیروی جهنمی عظیمی را علیه این کتاب‌ها به جنبش درآورده‌اند. تقلای آنان قابل درک است زیرا رسوایی نظریه اقتدار در توضیح تاریخ ایران باستان، موجب آسیب اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی پردامنه‌ای عمدتاْ در میان نام‌آورترین چهره‌های ملی و مذهبی و آموزشی خواهد شد، اما حقیقت از تلاش‌ها و توطئه‌های بی‌خردانه و تهی آنان نیرومندتر است و بهمن عظیم به راه افتاده از قله‌های بازاندیشی در موضوع تاریخ ایران باستان را نمی‌توان متوقف کرد. تردید نکنید که این بهمن هر کس و یا هر چیز را که در مسیر آن قرار دهند درهم خواهد کوبید و فرو خواهد گرفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد